نسل دوم
جنبش اکسپرسیونیست انتزاعی در دهه 1950 نیویورک تأثیر زیادی بر دنیای هنر گذاشت و به بیرون شکوفا شد تا بر نسل دوم هنرمندان اکسپرسیونیست انتزاعی با نگرانی های کمی متفاوت تأثیر بگذارد. این هنرمندان از نظر جنسیت، محیط اجتماعی-فرهنگی و جغرافیا متنوعتر بودند، اگرچه یک مرکز کلیدی در سانفرانسیسکو پدیدار شد. گرینبرگ این پیروان سبک مشخص د کونینگ را ابداع کرد، آنهایی که با "لمس خیابان دهم" یا قلم موی بارگذاری شده نقاشی می کردند. بر خلاف اجدادشان، تأکید هنرمندان نسل دوم از دنیای درونی و ذهنی به بیرونی عینی تغییر کرد - تحلیل و پرسش از آنچه به چیزها معنا میداد. گرینبرگ در سال 1964 نمایشی به نام «انتزاع پسا نقاشی» به نمایش گذاشت تا این سبک های جدید را که از تأثیر اکسپرسیونیسم انتزاعی برخاسته بود و این نسل جدید استعداد را به نمایش گذاشت، به نمایش بگذارد. Lyrical Abstraction و Hard Edge نیز در این مدت ظاهر میشوند. نسل دوم اکسپرسیونیست های انتزاعی شامل موریس لوئیس، کنت نولاند، السورث کلی، فرانک استلا، جوآن میچل و بسیاری دیگر بودند.
اقلیت های انتزاع
در طول دهههای 1940 و 50، بسیاری از نقاشان زن در نیویورک و سانفرانسیسکو در کنار همتایان مرد خود که بهشدت تبلیغ میشد، آثاری تولید میکردند، با این حال آنها تا حد زیادی از ادبیات، کتابهای درسی و اسناد آن زمان غایب بودند. اکسپرسیونیسم انتزاعی اغلب به عنوان یک میدان مرد سفیدپوست قوی و مردانه توصیف می شد که از جنبه های ملایم تر هنرهای زیبا یک نوار جسورانه و تهاجمی را می شکند. اما زنانی مانند مری ابوت، جی دفئو، پرل فاین، هلن فرانکنتالر، سونیا گچتوف، جودیت گادوین، گریس هارتیگان، الین دی کونینگ، لی کراسنر، جوآن میچل، دبورا رمینگتون و اتل شواباکر نیز در حال آزمایش مواد و فرآیند برای رهایی خود بودند. از کنوانسیون های هنری قبلی اگرچه در اصل بسیار فردی است، اما آثار این هنرمندان زن اغلب در پاسخ به مضامین تکرارشونده مانند مکان، فصل، یا ارجاعاتی از ادبیات، رقص و موسیقی بیان میشوند. به طور مشابه، نورمن لوئیس، هنرمندان آفریقایی-آمریکایی، که از پالت های بیانی روشن و خطوط خوشنویسی برای بیان تضاد ابدی بین شادی و مصیبت در جامعه نژادی خود استفاده کرد. و اد کلارک، که یکی از اولین کاربران بومهای شکلدار بود، مشارکتکنندگان مهمی در جنبش بودند که زیر رادار مردم آن زمان پرواز میکردند.
تحولات بعدی - پس از اکسپرسیونیسم انتزاعی
در اواسط دهه 1950، این سبک مسیر خود را به طرق دیگری نیز طی کرده بود. بزرگترین دستاوردهای جنبش اغلب بر پایه تضاد بین هرج و مرج و کنترل بنا شده است. که فقط به طرق مختلف قابل اجرا بود. برخی از هنرمندان، مانند نیومن و روتکو، سبکی به قدری تقلیلدهنده ایجاد کرده بودند که فضای کمی برای توسعه وجود داشت - و تغییر مسیر باعث کاهش عظمت علائم تجاری جسورانه آنها میشد.
هنرمندان جوانتری که به دنبال پیشرفت این نسل بودند، کمتر توسط هنرمندانی که گفته میشد عبارتهای متعالی را یکی پس از دیگری و اغلب به صورت سریالی بیان میکنند، متقاعد میشوند و از حالتهای قهرمانی خود خسته میشوند. هنرمندان همجنسگرا، مانند جاسپر جانز، رابرت راوشنبرگ، اندی وارهول و الزورث کلی نیز تمایل چندانی به سبک های ماچو و لفاظی مکتب نیویورک نداشتند. برخی، مانند جانز، چیزهای زیادی از اکسپرسیونیستهای انتزاعی میآموزند، و علاقهشان به ژست خودکار را در جهتهای تازهای به نمایش میگذارند، و ویژگیهایی از کنایه، ابهام و سکوت را معرفی میکنند، که نسل قدیمیتر هرگز نمیتوانست آنها را قبول کند. دیگران، مانند وارهول، بیش از حد شیفته فرهنگ پاپ خیابان ها بودند که با جاه طلبی های والای زنان پرنوشی مانند پولاک و دی کونینگ اشتراکات زیادی نداشتند.
در اواخر دهه 1950، اکسپرسیونیسم انتزاعی به طور کامل جایگاه خود را در مرکز بحث های انتقادی از دست داده بود و نسل جدید در آستانه موفقیت قرار داشت. با این حال، میراث جنبش قابل توجه بود. آلن کاپرو در اوایل سال 1958 زمانی که مقاله ای برای ART News با عنوان "میراث جکسون پولاک چیست؟" پاسخ او فراتر از نقاشی اشاره داشت، و تأثیر پولاک مطمئناً در مناطقی که اجرا نقش داشت احساس می شد: او باید برای جنبش گوتای ژاپن و همچنین اکشنیست های وین مهم باشد. اما تأثیر جنبش به عنوان یک کل همچنان توسط نقاشانی که در دهههای بعدی به بلوغ میرسند، محسوس خواهد بود. برای افرادی مانند دوروتیا راکبرن، پت استیر، سوزان روتنبرگ و جک ویتن در دهه 1970 مهم بود. لفاظی آن - اگر نمونه مستقیم آن نباشد - برای بسیاری از نئواکسپرسیونیست ها در دهه 1980 مانند جولیان اشنابل و ژان میشل باسکیا مهم بود. و در دهه 1990 دوباره نمونه ای برای نقاشانی مانند سیسیلی براون ارائه کرد. مضامین و مفاهیمی که به اکسپرسیونیسم انتزاعی کمک میکردند، ممکن است قدرت وادار کردن هنرمندان جوان را از دست داده باشند، اما دستاوردهای جنبش همچنان استانداردهایی را برای آنها فراهم میکند که میتوان با آنها سنجید.
در سال 2016، خانمهای جنبش بالاخره حق خود را دریافت کردند که موزه هنر دنور نمایشگاه سیار زنان انتزاعی را گردآوری کرد. این اولین شناخت سازمان یافته عمده از بیش از پنجاه قطعه مهم بود که با هم به عنوان یک کل منسجم دیده می شدند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”